loading...
راجعون
گمنام بازدید : 71 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)

عملیات طریق القدس بود که عراق نیروی عظیمی را در بستان جمع
کرده بود تا آن جا را پس بگیرید.قربانعلی گردانش را بسیج کرد و در حال
خواندن دعای توسل به خط زدند برای حفظ آن منطقه ایستادند و خط را
هم حفظ کردند.
از همه موقع آن خط به خط عرب معروف شد.

گمنام بازدید : 73 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)

عراق تلاش زیادی می کرد که محور را در بستان بگیرد.شرایط خیلی
سختی بود،عرب به نیروهایش می گفت:«همین طور که جلو می روید،زیر
لب قرآن بخوانید.»به آن هایی هم که سواد نداشتند،می گفت:«حمد و سوره
بخوانید.»خودش هم،دایما زیر لب ذکر می گفت.
گردان عرب جلوتر از همه،پیش می رفت.بعد از عملیات برای مصاحبه
آمده بودند تا علت موفقیتش را بپرسند،خودش را از آن ها پنهان می کرد.
نمی خواست مطرح شود.

گمنام بازدید : 78 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)

گروهی ار صدا و سیما برای مصاحبه آمده بودند.دنبال فرمانده ی گردان
می گشتند.رفته بود داخل سنگر و می گفت:«بروید بگویید فرمانده ی این
گردان امام زمان (عجل الله تعالی علیه) است.»آخر هم مصاحبه نکرد.
بعد از شهادتش خیلی ها تازه فهمیدند که او فرمانده بود.

گمنام بازدید : 81 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)

عملیات رمضان بود.تانک های عراقی بچه ها را محاصره کرده بودند.
آتش مستقیم بر سر نیروها می ریخت.باید کاری می کرد مگر نه همه 
بچه ها قتل عام می شدند.داخل سنگر رفت و بعد از دقایقی بیرون آمد.به
سمتی اشاره کرد و فرمان حرکت داد.شکاف عجیبی در محاصره ایجاد شد.
همه ی نیرو ها از حلقه محاصره خارج شدند.
بعد از عملیات گفت:«داخل سنگر به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
متوسل شدم،ایشان هم عنایتی فرمودند.

گمنام بازدید : 82 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)

جاده خندق یک راه چند متری بود که از ریختن خاک کف رودخانه ی
هور العظیم درست شده بود.اگر این جاده را دشمن می گرفت،همه
منطقه به دست عراقی ها می افتاد.حفظ آن هم خیلی سخت بود.حسین
خرازی،عرب را مسؤل این محور گذاشت.او هم تا زنده بود نگذاشت
جاده به دست دشمن بیافتد.
وصیت نامه اش را هم،همان جا زیر آتش گلوله های دشمن نوشت اول
آن هم قید کرد:«من جایی این وصیت را می نویسم که نزدیک ترین جا به
خداشت.»

گمنام بازدید : 87 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)

عملیات والفجر4.منطقه ی مریوان.بمباران شدید دشمن در منطقه حاکم بود.
در زیر آتش شدید دشمن برادرش را دید که مضطرب شده.خود را به
او رساند تا آرامش کند.
گفت:«چرا ترسیدی؟خدا اگر بخواهد کسی را ببرد اول نظر به او
می کند،بعد شهادت را نصیبش می کند.به من و تو هنوز خدا نظری نکرده.
دلهره مان باید برای آن باشد که شهادت نصیبمان نگرددشهید شدن
لیاقت می خواد.
خیلی ها از صدر اسلام در راه خدا شمشیر زدند اما تا آخر نماندند.باید
دعا کنیم که شهید شویم وگرنه معلوم نیست که در آینده چه بر سرمان بیاید؟
شهادت خیلی شیرینه.»

گمنام بازدید : 89 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)

عراق در عرض نیم ساعت صد و پانزده خمپاره روی جاده ی خندق
ریخته بود.عرب مرتب به جاده سر می زد و حال بچه ها را می پرسید.
نیرو ها نیاز به حمام داشتند اما در آن جا حمامی نبود.
آن قدر پیگیری کرد که کنار پل یک حمام درست کردند.

گمنام بازدید : 90 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)

برای انجام عملیات باید نیزار ها را کوتاه می کردند.مشغول کار بودند که
دستگاه خراب شد.مشکل بزرگی بود.نگرانی در چهره ی نیروها پیدا شد.
رفت دستگاه نی چین عراقی ها را برداشت و آورد این طرف.
همه از شجاعت او تعجب کردند.

 

ادامه دارد......

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
بسم الله الرحمن الرحیم... جبهه انسان را می سازد,جنگ ما واقعا سازنده است,اینجا شفاخانه است. باید بجنگیم تا زمانی که انشاالله به پیروزی برسیم. "از گفتارهای سردار شهید قربانعلی عرب"
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    نظرسنجی
    برای شادی ارواح طیبه شهدا چند صلوات ختم میکنید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 61
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 27
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 25
  • بازدید ماه : 77
  • بازدید سال : 128
  • بازدید کلی : 32,269
  • کدهای اختصاصی
    موقعیت شما
    وصیت شهدا

    سامانه پیام کوتاه لوگوي ما
    شماره روابط عمومی:

    09137381497