جعبه ای آوردند،در مغازه تا سوراخش کند.درون آن مواد منفجره کار
گذاشته بودند.فکر می کردند خود عرب در مغازه است.شاگردش تنها بود.
دستگاه جوشکاری را که به کار انداخت جعبه منفجر شد.دستش از مچ قطع،
شکمش هم پاره شده بود.کشان کشان خود را به لب جاده رساند.دیر به او
رسیدند،در راه بیمارستان به شهادت رسید.
عرب وقتی فهمید،به اصفهان آمد.به عنوان شهید قبولش نمی کردند.آن
قدر رفت و آمد تا بالاخره بنیاد شهید اسمش را در لیست شهدا ثبت کرد.
شهید ناصر ماندگاری.حقوقی هم به خانواده اش می دادند.بعد از آن با خیال
راحت به جبهه بازگشت.
_________________________________________________________________________