با امام خمینی (رحمۀ الله علیه)
ملاقاتی داشتند.به پشت در بیت که رسید
ایستاد.همه تعجب کردند،او عاشق امام و دیدار امام بود.اشک در چشمانش
حلقه زد.
داخل نمی رفت،می گفت:«می ترسم حضرت امام (رحمۀ الله علیه)
مرا طوری ببیند که سیرت واقعی من است و من از این موضوع نگرانم.»
دستش را بالا برد و گفت:«خدایا باطن مرا مثل ظاهرم آدم نشان بده.»