loading...
راجعون
گمنام بازدید : 132 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)
اوایل جنگ بود.چند روزی به مرخصی آمد.سوار تاکسی شد تا به
خانه بیاید.خانواده ای که سوار بودند شروع کردند به ناسزا گفتن به جنگ
و شرایط آن روز.از جنگ زده هایی بودند که از اهواز آمده بودند.خانه هم
نداشتند.زنی باردار و بچه های کوچکش همراه مرد بود.
گفته بود:«من یک خانه دارم که فعلا به آن نیازی ندارم.»
خانواده اش را منزل پدر خانمش برد و آدرس خانه را با کلید به خانواده ی
جنگ زده داد.آن قدر به آنها محبت کرده بود که مرد پاسدار شد،برادرانش
هم به جبهه رفتند.یکی از آنها شهید شد برادر دیگر هم مفقود.
می گفتند:«عرب با جان و مالش در راه خدا جهاد می کند.او باعث تحولی بزرگ
در زندگی ما شد.»

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
بسم الله الرحمن الرحیم... جبهه انسان را می سازد,جنگ ما واقعا سازنده است,اینجا شفاخانه است. باید بجنگیم تا زمانی که انشاالله به پیروزی برسیم. "از گفتارهای سردار شهید قربانعلی عرب"
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    نظرسنجی
    برای شادی ارواح طیبه شهدا چند صلوات ختم میکنید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 61
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 27
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 58
  • بازدید کلی : 32,199
  • کدهای اختصاصی
    موقعیت شما
    وصیت شهدا

    سامانه پیام کوتاه لوگوي ما
    شماره روابط عمومی:

    09137381497