loading...
راجعون
گمنام بازدید : 177 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)

از در که وارد می شد،همه ی بچه های خواهرش دورش حلقه زدند و باهم
شروع به خواندن کردند:«صل علی محمد،یاور رهبر آمد»شکمش ترکش
خمپاره خورده بود و مجروح بود،اما خم می شد،بچه ها را به نوبت روی
دوشش سوار می کرد.
یک دور می زد و پیاده می کرد و بعدی را سوار می کرد.با بچه ها عین
خودشان بچه می شد و بازی می کرد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
بسم الله الرحمن الرحیم... جبهه انسان را می سازد,جنگ ما واقعا سازنده است,اینجا شفاخانه است. باید بجنگیم تا زمانی که انشاالله به پیروزی برسیم. "از گفتارهای سردار شهید قربانعلی عرب"
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    نظرسنجی
    برای شادی ارواح طیبه شهدا چند صلوات ختم میکنید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 61
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 27
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 29
  • بازدید ماه : 23
  • بازدید سال : 74
  • بازدید کلی : 32,215
  • کدهای اختصاصی
    موقعیت شما
    وصیت شهدا

    سامانه پیام کوتاه لوگوي ما
    شماره روابط عمومی:

    09137381497